می خواهم برگردم به روزهای کودکی آن زمان ها که

“پدر” تنها قهرمان بود!

عشــق، تنـــها در

“آغوش مادر” خلاصه میشد!

بالاترین نــقطه ى زمین، 

“شــانه های پـدر” بــود!

بدتـرین دشمنانم، 

“خواهر و برادر” های خودم بودند!

تنــها “دردم”، 

زانو های زخمـی ام بودند!

تنـها چیزی که “میشکست”، 

اسباب بـازیهایم بـود!

ومعنای “خداحافـظ”، تا فردا بود.

ایمیل محفوظ می ماند.