در دل شب دیده ی بیدار من، بیند آن یاری که دل را آرزوست

در دل شب دیده ی بیدار من
بیند آن یاری که دل را آرزوست

چون بیاید پیش پیش موکبش
مرغ شب آوا برآرد دوست، دوست!

بانگی آید چون پر پروانه نرم
ماه را با آب گویی گفتگوست

بر نگیرد پرده برگ از چهر گل
زانکه پیش باد او را آبروست

نرم نرمک می‌رسد نزدیک من
کیست؟ پرسم. باد گوید: اوست اوست

"دکتر لطفعلی صورتگر"
ایمیل محفوظ می ماند.